آیا امکان مذاکره میان ایران و آمریکا در دوره ترامپ وجود دارد؟
دیپلماسی پنهان در شرایط بحران
دیپلماسی پنهان بخشی از ضرورتهای سیاست خارجی تمامی کشورها محسوب میشود. هرگاه نشانههایی از بحران و تهدید در روابط کشورها ایجاد شود، امکانپذیری دیپلماسی پنهان نیز افزایش بیشتری خواهد داشت
مثلث/ ابراهیم متقی: قالبهای پلمیک در ادبیات انتقادی ایران و آمریکا به این موضوع اشاره دارد که دیگری تلاش دارد تا زمینههای ارتباط با طرف مقابل را بهوجود آورد. واقعیت آن است که اگر دیپلماسی قدرتهای بزرگ همانند ایالات متحده ماهیت عادلانه داشته باشد، سیاست خارجی کشورها تابعی از زمامداران و کارگزاران
نخواهد بود.
1- امکانپذیری آغاز مذاکرات ایران و آمریکا در دوران ترامپ
به همانگونهای که مذاکرات دیپلماتیک ایران و آمریکا در دوران اوباما انجام گرفت، تداوم آن برای حل موضوعات اختلافبرانگیزبر نیز در دوران ترامپ ادامه خواهد یافت. به همانگونهای که حسن روحانی مذاکرات دیپلماتیک با آمریکا را در ادامه دیپلماسی هستهای محمود احمدینژاد پیگیری نمود. دیپلماسی پنهانی در فضایی از اهمیت بیشتری برخوردار است که مایکل پمپئو دارای پیشینه نظامی و اطلاعاتی بوده است. نامبرده توانست ارتباط دیپلماتیک و اطلاعاتی با کرهشمالی ایجاد نماید.
چنین فرآیندی زمینه موفقیت و ارتقای جایگاه سازمانی پمپئو در کسوت وزیر امورخارجه آمریکا را بهوجود آورد. انتصاب مایکل پمپئو، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده به عنوان وزیرامور خارجه آینده آمریکا، زمینه طرح پرسشهای مختلفی را درباره آینده سیاست امنیتی و راهبردی آمریکا درباره برنامه جامع اقدام مشترک به وجود آورده است. اصلیترین پرسش مربوط به چگونگی تصمیمگیری دونالد ترامپ و پمپئو درباره چگونگی حضور یا خروج آمریکا از برجام است.
اروپا را میتوان بهعنوان بخشی از کارگزار میانجی برای بازسازی روابط ایران و آمریکا در دوران پسابرجام دانست. آمریکا و اروپا اهداف نسبتاً مشترکی را در ارتباط با ایران و قدرت راهبردی آن پیگیری میکنند. از آنجایی که رویکرد اروپاییها، ماهیت نهادگرا و حقوقی دارد، بنابراین طبیعی به نظر میرسد که آنان نسبت به تداوم برجام، حساسیت بیشتری داشته باشند. در نگرش کشورهای اروپایی، محدودسازی ایران از طریق سازوکارهای مختلفی حاصل خواهد شد. در نگرش اروپایی، محدودسازی قدرت ایران را میتوان در قالب کیسهای جدید دیپلماتیک پیگیری نمود. در نگرش چنین گروهی از نظریهپردازان سیاسی و امنیتی، شکل خاصی از الگوهای کنش رفتاری وجود دارد که محدودسازی قدرت ایران را فراهم میسازد. در چنین روندی، کشورهای اروپایی به مقامهای ایالات متحده توصیه میکنند که اعمال محدودیتهای جدید علیه ایران نمیتواند صرفا از طریق «بازیِ همه یا هیچ» انجام گیرد. در نگرش کشورهای اروپایی، روند محدودسازی قدرت ایران میتواند اهداف مورد نظر آمریکا را تأمین نماید. هرگونه دیپلماسی پنهان میتواند زمینه اعاده شکل جدیدی از روابط در چارچوب دیپلماسی تعادلی را فراهم آورد. طرح اروپا برای باقیماندن آمریکا در برنامه جامع اقدام مشترک به این دلیل ناکارآمد باقی مانده است که الگوی میانه اروپا که از آن به عنوان «دیپلماسی تعادلی» نام برده میشود، نمیتواند مورد پذیرش آمریکا و ایران قرار گیرد. طرح تحریمهای جدید موشکی و منطقهای علیه ایران توسط اتحادیه اروپا به مفهوم آن است که رویکرد اتحادیه اروپا با انگارههای سیاسی و سیاست خارجی آمریکا و ایران در وضعیت تفاوت رفتاری و کارکردی قرار دارد. مقامهای آمریکایی به این موضوع اشاره دارند که اعمال فشارهای جدید علیه ایران در شرایطی که تمامی قابلیتهای هستهای ایران که میتوانست نقش بازدارنده داشته باشد، کارکرد خود را از دست داده، میتواند زمینه شکلگیری انعطافهای جدید از سوی ایران را فراهم سازد. دونالد ترامپ و مایکل پمپئو به این موضوع باور دارند که هرگونه محدودسازی قدرت اقتصادی ایران، زمینه شکلگیری انعطافهای راهبردی جدید همانند دوران برنامه جامع اقدام مشترک را به وجود میآورد.
2- زمینههای ساختاری شکلگیری دیپلماسی پنهان
هرگونه دیپلماسی پنهان براساس اهداف راهبردی خاصی انجام میگیرد. ایران تمایل دارد تا زمینه پایاندادن به تحریمها را فراهم سازد. تحریم یکی از چالشهای اصلی سیاست خارجی و امنیت ملی ایران خواهد بود. گذار از تحریم موقعیت منطقهای و راهبردی ایران را افزایش خواهد داد. در ازای چنین انگارهای، مقامهای آمریکایی خواستار انعطافپذیری و سازش بیشتری از سوی ایران هستند. چنین فرآیندی به مفهوم آن است که سیاست سازش در یک دوران تاریخی، آثار خود را برای دورانهای دیگر فراهم میآورد. عبور از برجام، نتیجه طبیعی سیاست سازش در ارتباط با موضوعات راهبردی کشورهای منطقهای با قدرتهای بزرگ خواهد بود. محور اصلی استدلال دونالد ترامپ برای اعاده دیپلماسی با ایران را میتوان براساس تجربه دولت آمریکا در زمان برنامه جامع اقدام مشترک دانست. براساس چنین انگارهای است که ترامپ همکاریهای خود با برنامه جامع اقدام مشترک را در 8 می 2018 متوقف کرد. چنین تصمیمگیری دارای پیامدهای جدیدی در رابطه با مسائل اقتصادی و راهبردی ایران خواهد داشت. تلاش سازمانیافته دولت آمریکا بهگونهای است که موضوع تحریم و محدودیت اقتصادی ایران را بهعنوان زیربنای دیپلماسی اجبار و فشارهای فزاینده قرار داده است. یکی دیگر از اهداف ایران در فرآیند دیپلماسی محرمانه را میتوان کاهش انگیزه آمریکا برای اعمال تحریمهای ثانویه دانست. اگر همکاریهای اقتصادی آمریکا و ایران در چارچوب تعهد دولت آمریکا به تعلیق مرحلهای تحریمها پایان مییافت،اما دونالد ترامپ از سیاست «تحریمهای ثانویه» علیه ایران استفاده نمیکرد، در این شرایط هیچگونه نشانهای از شوک سیاسی در برابر ایران، چین، روسیه و اتحادیه اروپا بهوجود نمیآمد. الگوی رفتاری دونالد ترامپ را میتوان اعمال تحریمهای جدید و اعاده تحریمهای گذشته دانست.
3- چالشهای دیپلماسی پنهان در روابط ایران و آمریکاهرگونه سازوکار دیپلماتیک یا راهبردی دارای چالشهای مربوط به خود است. بازیگران مختلفی تلاش دارند تا زمینه دیپلماسی پنهان را فراهم سازند. به همانگونهای که عدهای تلاش دارند تا شکلگیری دیپلماسی پنهان را با دشواری روبهرو سازند. برنامه جامع اقدام مشترک در افکار عمومی ملت ایران و ساختار سیاسی از این جهت اهمیت دارد که رابطه مستقیم با پایان دادن به تحریمها داشت. حوزه دیپلماسی هستهای ایران بر این اعتقاد بود که برجام بهمنزله پایان تحریمهای هستهای در حوزه اقتصادی و راهبردی خواهد بود. گزارش نماینده آمریکا در سازمان ملل و در 27 ژوئن 2018 معطوف به تلاش سازمانیافته برای اعاده تحریمهای اقتصادی است که در چارچوب برنامه جامع اقدام مشترک و در ازای اجرای تعهدات ایران شکل گرفته است. چگونگی ادراک ایرانی با واقعیتهای رئالیستی آمریکایی تفاوتهای بنیادین با یکدیگر دارد. ادراک ایرانی عموماً مبتنی بر نشانههایی از رومانتیسم سیاسی بوده که با عملگرایی راهبردی و الگوهای رئالیستی آمریکا تمایز قابلتوجهی دارد. مقامهای ارشد ایرانی همواره به این موضوع اشاره داشتند که دولت از قابلیت عرضه دلار در سطح گسترده برخوردار است. در حالیکه امنیتیشدن مبادله اقتصادی و مبادله ارزی نشان میدهد که میزان اعتماد جامعه به دولت نسبتا محدود است. بازار ناپایدار ایران که اعتماد چندانی نسبت به سیاستهای اعلامی بانک مرکزی ندارد، در روزهای قبل از خروج آمریکا از برجام دچار شوک اقتصادی شده و نشانه آن را باید در افزایش مرحلهای دلار مشاهده کرد. وزارت خزانهداری آمریکا نقش محوری برای کنترل تحرک اقتصادی ایران دارد. هرگونه مشارکت اقتصادی با ایران در سیاست و اقتصاد جهانی براساس کنترل روندهای مالی از سوی وزارت خزانهداری آمریکا انجام میگیرد. موضوع اصلی فعالیتهای وزارت خزانهداری آمریکا را میتوان کنترل تمامی بازیگرانی دانست که فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و راهبردی آنان در داخل یا خارج از کشور میتواند بر امنیت و قدرت ایالات متحده تأثیرگذار باشد. در دوران دونالد ترامپ نیز «استیو منوچین» بهعنوان وزیر خزانهداری ایالات متحده و خانم سیگال ماندلکر معاون ضدتروریسم وزارت خزانهداری ایالات متحده درصدد هستند تا گامهای فراگیرتری برای مهار قدرت اقتصادی کشورهای مختلف بهویژه ایران اعمال نمایند. افراد یادشده در زمره گروههای محافظهکاری هستند که فشارهای فزاینده علیه ایران را اعمال میکنند. آنان به بسیاری از شرکتهای اروپایی و آسیایی هشدار دادهاند که سطح ارتباط خود با ایران را کاهش داده تا در معرض تحریمهای آمریکا یا مجازاتهای اقتصادی سنگین قرار نگیرند. مساله اصلی سیاست امنیتی آمریکا از طریق سازوکارهای اقتصادی ارتباط مستقیم با الگوهای رفتاری وزارت خزانهداری دارد. برنامه FATF را میتوان بهعنوان بخشی از اقدامات اقتصادی و مالی وزارت خزانهداری آمریکا برای کنترل انتقال پولی و بانکی کشورهای مختلف بهویژه ایران دانست. شبکهایشدن اقتصاد و سیاست جهانی، نقش وزارت خزانهداری را ارتقا داده است. محور اصلی شبکهایشدن اقتصاد را باید کنترل نرمافزاری نهادهای مالی و بانکی از طریق شبکههایی دانست که کنترل آن توسط وزارت خزانهداری آمریکا انجام میگیرد. بخش قابل توجهی از کارگزاران وزارت خزانهداری آمریکا را گروههای اسرائیلمحور تشکیل میدهند. بهطور مثال، «سیگال ماندلکر» معاون وزارت خزانهداری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی دارای تبار اسرائیلی است. نامبرده درصدد است تا ریسک اقتصادی و امنیتی هرگونه معامله با ایران را افزایش دهد. خانم ماندلکر محور اصلی فعالیتهای خود را براساس «شفافیت مالی و پولی» قرار داده است. این گروه از کارگزاران راهبردی آمریکا درصدد افزایش محدودیتهای اقتصادی جدیدی علیه ایران هستند که امکان تحقق اهدافی همانند اثرگذاری قدرت آمریکا در ایران را امکانپذیر میسازد.
نتیجه
دیپلماسی پنهان را میتوان یکی از ضرورتهای سیاست خارجی، امنیتی و حوزه راهبردی ایران برای اعاده شرایط عادی در فضای اقتصادی و اجتماعی ایران دانست، درحالیکه دونالد ترامپ تلاش دارد چنین اهدافی را از طریق تداوم سیاست اجبار و فشار تحقق بخشد. ادبیات دونالد ترامپ و سخنرانی مایکل پمپئو در 22 جولای 2018 و در دیدار با آمریکاییهای ایرانیتبار بیانگر آن است که زمینه برای شکلگیری و موفقیت دیپلماسی پنهان وجود دارد. چنین نشانههایی را میتوان در ادبیات ریاستجمهوری ایران در 31 تیرماه 1397 مشاهده کرد. در شرایط موجود ساختار سیاسی ایران در وضعیت دوگانه قرار دارد. دو الگوی متفاوت درباره چگونگی رفتار در ارتباط با سیاست اروپا در پیش دارد. اروپاییها ترجیح میدهند تا ایران را وارد گردونه تداوم سیاست مماشات نمایند. در حالیکه سیاست مماشات صرفا بهعنوان مسکنی برای اقتصاد وابسته به نفت محسوب میشود. خروج از ساختار کنترل نظام جهانی بدون توجه به سازوکارهای جدایی ساخت اقتصادی و بوروکراتیک ایران از وابستگی به درآمدهای نفتی کار دشواری خواهد بود. در چنین شرایطی لازم است تا ایران بتواند موقعیت خود را در فضای اقتصاد ملی و منطقهای ارتقا دهد. طبعا اگر شکاف بین میزان مطالبات ایران و آمریکا وجود داشته باشد، تحقق دیپلماسی پنهان با چالشهای فراگیرتری روبهرو خواهد شد. در شرایط موجود ایران و آمریکا بهدلایل اقتصادی، امنیتی و راهبردی نیازمند تعریف جدیدی از موقعیت منطقهای خود خواهند بود. در چنین فضایی ایران و آمریکا تمایلی به جنگ و ستیز نظامی ندارند. طبعا هرگونه تهدید میتواند زمینه دیالوگ جدید را در روابط کشورها بهوجود آورد. دیپلماسی توئیتری را باید گامی جدید در ظهور نشانههایی از دیپلماسی پنهان دانست. هر طرف از بازیگران تلاش میکند تا سیگنالهای خاص خود را برای متقاعدسازی دیگری مطرح کند. چنین فرآیندی در میانمدت میتواند زمینه شکلگیری مذاکرات رسمی ولی غیرعلنی را فراهم سازد.
دیدگاه تان را بنویسید