رابطه وهابیت با اصلاحات چیست؟
معامله دولت با وهابیت
مثلث/ کامران کرمی
اصلاحات شتابان در عربستان سعودی به رهبری محمد بن سلمان همچنان در کانون توجهات منطقهای و جهانی قرار دارد. اصلاحاتی که عمدتا در عرصه اجتماعی و اقتصادی است و بنا دارد تا نسخه جدیدی از عربستان را که همراستا با ظرفیتهای جدید این کشور و همچنین تغییرات در عرصههای داخلی، منطقهای و جهانی است، نمود و بروز دهد. در این میان یک سوال مهم و جدی خودنمایی میکند و آن تفاسیر سختگیرانه نهاد وهابیت در عرصه اجتماعی است. با وجود قدرت این نهاد که پلیس شرعی، مساجد، موسسات و نهادهای گوناگون را در اختیار دارد، اما تاکنون واکنشی از علمای وهابی در مخالفت و مذمت اصلاحات ولیعهد جوان سعودی مشاهده نشده است. آیا شاهد کاهش قدرت این نهاد در بستر افزایش قدرت دولت سعودی هستیم؟ یا بین دولت و نهاد وهابیت شاهد یک توافق پشت پرده در خصوص مساله مهم اصلاحات بهعنوان بخش تفکیکناپذیر از حیات سیاسی پادشاهی هستیم؟
از دولت وهابی تا وهابیت دولتی
از دیدگاه تاریخی، آلسعود با آلشیخ، نوادگان محمد بن عبدالوهاب پیوندهای محکمی برقرار کرده است. این معادله از همان آغاز که به نام پیوند «دولت و دعوت» شناخته شد، با تقسیم قدرت و همچنین پیوند خونی تحکیم گردید و در طول دوران حکومت خاندان سعودی، مناصب مذهبی عمدتاً در اختیار نوادگان محمد بن عبدالوهاب قرار گرفت. از این رو آلسعود در زمان پیروزی و بعدها هنگام تثبیت حاکمیت خود بر عربستان پایگاه مهمی در میان علمای وهابی داشت. از همان ابتدا و بهخصوص پس از تاسیس اسمی سومین دولت سعودی در سال 1914 این ارتباط به شکل همزیستی نامتقارن بوده که در چند دهه اخیر و با تاسیس وهابیت رسمی یا دولتی، عملا بخش عمدهای از قدرت علما و شیوخ وهابی به حاکمیت سیاسی انتقال پیدا کرده است.
در واقع این شیوه ارتباطی به شکلی دنبال شده که تبعیت رهبران مذهبی از شاهزادگان در چند سال اخیر بهوضوح مشخص گشته است. بنابراین باید گفت که قدرت نهاد وهابیت در مقایسه با نهاد سیاست در عربستان از تاثیرگذاری کمتری برخوردار بوده که در دهههای اخیر با تعیین وظایفی که از سوی حکومت برای علمای وهابی مشخص شده، عملا این نهاد به بخشی از بوروکراسی دولتی تبدیل شده و تنها در برخی موارد تخصصی دینی و مذهبی از استقلال نسبی برخوردار است. در واقع نگاه شاهزادگان سعودی به عنصر مذهب در این کشور عملا متاثر از رویههای عملگرایانه-ابزاری آنها بوده و اگر زمانی ضرورت لازم برای به چالش کشیدن قدرت علما نیاز شود، شاهزادگان آلسعود با گرایشات عمدتا لیبرال در جهت آن گام بر خواهند داشت. نگاه حاکم بر بن سلمان و حلقه نزدیک به او که طیف وسیعی از شاهزادگان دربار را در بر میگیرد، نیز به این مساله مهم و کلیدی برمیگردد که باید دولت سعودی را بیش از پیش از تنگناها و محدودیتهای سنتی و قبیلهای خارج کرد. این تفکر که به دنبال تحکیم روابط با ایالات متحده است، به زعم ناظران غربی میتواند وضعیت را برای نهاد وهابیت و علمای سلفی سخت کند. در واقع به میزانی که بن سلمان به سمت عناصر بیرونی از جمله نزدیکی به واشنگتن حرکت کرده، آنهم به دلیل برخورداری از حمایتهای آمریکا در موضوع پادشاهی و در نظر گرفتن این واقعیت که غربیها همواره به نوگرایی در سلسله مراتب قدرت در عربستان و دولتهای شورای همکاری خلیج فارس چراغ سبز نشان دادهاند، میتواند در واگرایی نخبگان جدید سعودی با علمای وهابی نقش تعیینکنندهای داشته باشد.
وهابیت در فرآیند اصلاحات بن سلمان
متغیر بسیار مهمی که بر چگونگی و کیفیت روابط محمد بن سلمان با علمای مذهبی در عربستان تاثیرگذار خواهد بود، طرح تحول اقتصادی یا چشمانداز 2030 او برای عربستان سعودی است. اگرچه این طرح در وهله اول بیشتر اقتصادی مینمایاند و بهدنبال یک اقتصاد مبتنی بر زیرساختهای غیرنفتی است، اما مفاد برآمده از این طرح و همچنین ماهیت آن نشان میدهد که این طرح پتانسیل ایجاد تغییرات اجتماعی را در خود دارد و میتواند بر نحوه مواجهه با موضوعاتی که در عربستان در تار و پود سنتها و عرفهای تاریخی ماندهاند، تاثیرگذار باشد، بخصوص که نوسازی یا پروژه مدرنیزاسیون همواره موجد آثار سیاسی و اجتماعی بر کشورها بوده است. اگرچه در این طرح بر دستیابی به بودجه جدا از نفت در سال 2030 میلادی، هدفمندی یارانهها و بهبود وضعیت اقتصادی تاکید شده است، اما دقت در مفاد این طرح همچون باز شدن درهای عربستان سعودی برای سرمایهگذاریهای خارجی در زمینههای مختلف به ویژه گردشگری، افزایش سهم بخش خصوصی، رقابتی شدن، شفافیت اطلاعات و دسترسی به اطلاعات آزاد، افزایش 60 درصدی میانگین درآمد هر خانواده سعودی، ایجاد 6 میلیون فرصت شغلی، ارتقای جایگاه زنان و مواردی از این قبیل نشان میدهد که نمیتوان اینچشم انداز 2030 را صرفا یک طرح اقتصادی دانست.در واقع تاکید بن سلمان بر مسائل فرهنگی و اجتماعی همچون افزایش امکانات رفاهی، حضور زنان، کلوبهای فرهنگی برای جوانان، هرچند به شکل ظاهری، تاکیدی است بر گرایشات نوگرایانه در جامعه عربستان که محصول نوسازی و ورود عناصر مدرنیته به این کشور است که موجب ایجاد شکافهای دوقطبی بین جامعه بسته سنتی و گرایشات نوگرایانه میشود اما حضور همچنان قدرتمند علمای وهابی در عرصه اجتماعی و فرهنگی عربستان یکی از مشکلات محمد بن سلمان و تیم او در عملیاتی ساختن طرح تحول در پادشاهی دارد.
چشمانداز
موفقیت یا شکست طرح چشمانداز 2030 در نوع خود میتواند بر نحوه مواجهه بن سلمان و حلقه نزدیک به او در برخورد با خاندان آلسعود، علمای وهابی و آمریکاییها هم تاثیرگذار باشد. بدین معنی که اصلاحات اقتصادی موفق که بتواند جایگاه او را در میان شاهزادگان سعودی ارتقا دهد، منجر به بهبود وضعیت اجتماعی و کسب محبوبیت برای او گردد و حمایتهای آمریکا را در این روند به خود اختصاص دهد، در واقع بر سطح و کیفیت روابط با نهاد مذهب در عربستان هم تاثیرات زیادی بر جای خواهد گذاشت. موفقیت شاهزاده محمد میتواند در بستر گشایشهای جامعه روند تضعیف علمای مذهبی و جایگاه آنها را به دنبال داشته باشد و اگر او نخواهد رابطه با آنها را به خطر بیندازد، میتواند به ایجاد حلقههای جدید از علمای وابسته و مطیع و دولتی در سلسله مراتب نهاد مذهب منجر شود که در ازای بهرهمندی از مزایای اقتصادی طرح تحول او، وفاداری خود را به بن سلمان نشان داده و در مواقع ضروری، تصمیمات او را با فتاوی خود مشروع
جلوه دهند.
دیدگاه تان را بنویسید