آیا میتوان گفت داعش پایان یافته است؟
حیات ایدئولوژیک
اگر چه بعد از عملیات رقه در سوریه صحبت از پایان داعش شد، اما به عقیده من استفاده از کلمه «پایان» برای نشان دادن دگردیسی داعش، کلمه مناسبی برای تشریح تغییر حالت این پدیده نیست زیرا داعش مصنوع و پروژه نبود، بلکه یک روند بود که قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای درصدد پروژهساختن آن باهدف زمینگیرکردن سیاست خارجی ایران در خاورمیانه برآمدند. آنچه بهعنوان داعش میشناسیم درحقیقت نوعی از نگرش، تمایل و افکار بخشی از دنیای اهل سنت است که برای پروژهسازی، این اندیشه با مقاصد دیگری پیوند خورد. چیزی که افکار عمومی جهان را آزرد تا از عبارت پایان داعش که عبارت صحیحی نیست خوشحال باشند رویکرد خشونتآمیز ظهور و بروز این افکار و تمایلات بود. به بیان بهتر، داعش روندی است که در دنیای اهل سنت برای ایجاد یک حکومت فراگیر از نیمه دوم سده اول تولد اسلام همیشه بوده است، اما در این مرحله چون با اهداف و مقاصد دیگری پیوند خورد، به صورت خشونت برای استقرار حکومت در یک سرزمین، بهعنوان هسته اصلی این حکومت، بروز و ظهور یافت. تئوریهای متعددی پشت پرده ظهور و بروز داعش وجود دارد که متاسفانه بعد تئوریک و نظریهپردازیای که بهدنبال ایجاد حکومت بود، کمتر در ایران مورد مطالعه قرار گرفته است. اما نباید به دلیل این بعد خشونتی و تعارض آن با تمدن دنیای امروزی از جنبههای دیگر این فکر و تفکر غافل شویم.
بنابراین داعش یک ایدئولوژی برای حکومت در بخشی از جهان اسلام و گستراندن آن در سایر نقاط دنیاست. طبیعتا با ایدئولوژی باید بهگونه ایدئولوژی و از جنس نرم برخورد کرد، نه از طریق سختافزاری و نظامیگری. باید توجه داشت آنچه در بعد نظامی به کار برده شد، بیشتر متوجه مقاصد و رویکردهای دنیای غرب و همچنین بعضی از مقاصد منطقهای عربستان، قطر و ترکیه بود که باعث نضجگیری و بهنوعی تقویت این تفکر شدند. در حالیکه باید با این مدرسه فکری از طریق اندیشه و ایدئولوژی برخورد کرد. بنابراین آنچه در دنیای واقع و در بخشی از سرزمین سوریه و عراق حاکم شد و به گسترش خشونت و تروریسم منجر شد، جدای از بخش فکری و ایدئولوژیک حاکمیت سرزمینی عراق و سوریه است. بنابراین درخصوص داعش از طرفی با ظاهری روبهرو بودیم که مقاصد منطقهای و بینالمللی را به هم دوخت تا سیاست خارجی ایران را مورد تهاجم قرار دهد از طرف دیگر اندیشهای است که پشت تقویت داعش وجود دارد. این اندیشه همواره در بخش اهل سنت دنیای اسلام وجود داشته است تا بتوانند یک حاکمیت سرزمینی و استقرار حکومت داشته باشند. نکتهای که وجود دارد این است که پیوند این دو قضیه نباید سبب گمراهی ما شود، درواقع بهکاربردن عبارت «پایان داعش» از این جهت درست نیست که اندیشه داعش همچنان در دنیای اهل سنت وجود دارد. ضمن اینکه برای یافتن شرایط قدرت گرفتن و بروز اندیشه داعش، باید شرایط سیاسی و اجتماعی آن را نشانه رویم که باعث تقویت شکلگیری داعش میشود. هر آنچه از سال 2006 در عراق و سپس از سال 2011 در سوریه اتفاق افتاد، شرایط مناسب رشد و نمو این اندیشه بود که نباید اجازه دهیم آن شرایط دوباره برقرار شود. یعنی نیروهای منطقهای، دولتهای حاکم و مستقر باید از طریق مشارکت عمومی، آموزش مردم و فراهم کردن حداقل امکانات زیستی-رفاهی برای مردم اجازه ندهند که مجددا شرایطی فراهم شود که نیروهای منطقهای و فرامنطقهای بتوانند اهدافشان را در میان مردم پیاده کنند. از طرف دیگر در اواخر قضایای رقه اخباری به دنیای رسانهها راه پیدا کرد که نشان میداد تعدادی از این نیروهای وابسته و یا طرفدار داعش توسط نیروهای آمریکایی جابهجا شدهاند. در آن ایام سلسلهخبرهایی آمد که در این جابهجایی نیروهای آمریکایی تعدادی از آن نیروها را به شرق رود فرات منتقل کردند. یعنی به یک نوعی در منطقهای که پایگاههای آمریکایی وجود داشتند، جایگزین شدند تا بتوانند با سایر نیروها، نیروهای جدید تشکیل دهند. تعدادی نیز به سایر نقاط سرازیر یا هدایت شدند زیرا از قبل بحث برگشت داعش به کشورهای خود یا برگشت نیروهای تندرو یا نیروهایی که به گروههای تروریستی نزدیک بودند که چه در قالب داعش چه در قالب سایر نیروهای جهادی همکاری داشتند به سایر مکانهای مستعد برای آغاز مبارزه با حکومتها وجود داشت. به این صورت که ممکن است آنها به شمال آفریقا یا به کشورهایشان در اردن و تونس برگردند. حتی گمانهزنیهایی وجود داشت که شاید بعضی از این نیروها به سمت عربستان سعودی حرکت کنند. کشورهایی که از آنها نام برده میشد از شرایط متشنجی از جهت امنیتی برخوردار هستند. از سوی دیگر گفته میشد بخشی از این نیروها ممکن است به خانه اصلیشان در کشورهای غربی مانند فرانسه، انگلیس و بعضی از کشورهای اسکاندیناوی برگردند. بخشی از آنها نیز به چچن که خاستگاه بخشی از آن نیروها بود احتمالا بازخواهند گشت. همچنین احتمال میرود قسمتی به آسیای جنوب شرقی و کشورهایی مانند فیلیپین و تایلند برگردند. علاوه بر این به دلیل شرایطی که برای ناامنی عمومی یا ترویج خشونت در افغانستان وجود داشت، امکان دارد نیروهای داعش به این نقاط سرازیر شوند. بنابراین به نظر میرسد کشورهایی که همپیمانان غرب بودند، توانستند با اقدامات ضدامنیتی جلوی ورود اینها را بگیرند، اما کشورهایی که در حلقه ضعیف امنیتی قرار دارند ازجمله افغانستان، ماوای مناسبی برای حضور این نیروها بودند. طبیعی است که حضور آنها در چنین مناطقی میتواند به افزایش مسائل امنیتی منطقه دامن بزند و به نوعی خطراتی برای مرزهای جمهوری اسلامی است.
مثلث : در این راستا کشورهای منطقهای و فرامنطقهای باید به نوعی و مخصوصا با قدرت و روشهای نرم جلوی قدرتگرفتن دوباره داعش و بروز و ظهور این ایدئولوژی را بگیرند. اما مشخص نیست اهداف و اغراض کشورهای منطقهای و فرامنطقهای با اهداف و منافع ایران، که بهدنبال حداکثرسازی امنیت مرزها و امنیت داخل کشورش است همسو است یا خیر! ممکن است آنها بهدنبال قدرتگرفتن نیروهای تروریستی باشند تا بتوانند فشاری بر ایران و کشورهایی که در کمپ همپیمانان غرب نیستند وارد آورند. به عقیده من، هنوز یک خواست عمومی در چگونگی برخورد با این پدیده و خصوصا بخش ضدامنیتیاش وجود ندارد کماینکه چند اتفاق ناگوار و تلخ در غرب نیز افتاد و طعم تلخ گسترش خشونت و تروریسم را به نوعی متبلور کرد، اما هنوز اراده عمومی برای برخورد با این پدیده و هماهنگبودن همه نیروهای داخل و خارج منطقه وجود ندارد و هر کسی سعی میکند یا مقابل این پدیده بایستد یا از این پدیده علیه سایر قدرتها استفاده کند. درنهایت این مساله که سیاستخارجی ایران بهدنبال حداکثرسازی روند مبارزه با تروریسم و خشونت است، اما نمیتواند نقش و جایگاه مناسبی در روند بعدی دوران پساداعش داشته باشد، نشان از همان عدم همراهی و فقدان نیات یکسان در رویارویی با داعش است.
دیدگاه تان را بنویسید