ایران نباید خوشحالی خروج از برجام را به ترامپ هدیه کند
بازی خطرناک
کنگره آمریکا به تازگی لایحه تحریم هایی را علیه ایران، روسیه و کره شمالی تصویب کرده که باامضای این لایحه توسط دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، این تحریم ها که برای مقابله با برنامه موشکی ایران و بیشتر متوجه فعالیت های سپاه پاسداران است، لازم الاجرا شد
مهدی مطهرنیا
به دنبال طرح تحریمهای جامع ایران، روسیه و کرهشمالی در مجلس سنای آمریکا که پیشتر از سوی مجلس نمایندگان این کشور به اتفاق آرا تصویب شده بود، اکنون این طرح در انتظار تایید دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکاست.
تحریمهای جدید تجمیع مجموعه تحریمها علیه جمهوری اسلامی در یک سبد در کنار تحریمهای جدید روسیه و تحریمهای کرهشمالی قرار میگیرد. این نکته بسیار اساسی به نظر میرسد که تحریمها جدید نیستند بلکه اجماع تحریمهای گذشته برای تنبیه پیچیده تهران است و این مساله جهت بهاشتباه انداختن ایران در فضاسازی برای خروج از برجام تصویبشده است.
دولت ترامپ که از ابتدای روی کار آمدن رویکردی ضدایران و ضدبرجام داشت این روزها تمام توانش را برای فشار بر ایران بهکار گرفته است؛ به گزارش یک روزنامه آمریکایی دونالد ترامپ از اینکه مشاوران امنیت ملی او راهکاری برای اینکه چگونه آمریکا میتواند از برجام خارج شود در اختیار او قرار ندادهاند، کلافه است و آنها را موظف کرده تا راهکاری برای اعلام عدمپایبندی ایران به برجام ارائه دهند. بهخصوصکهبابکورکر رئیس جمهوریخواه کمیته روابط خارجی سنای آمریکا گفته است که اجرای بسیار سختگیرانه توافق هستهای با ایران احتمالا باعث خواهد شد که تهران تعهداتش را انجام ندهد و آن را نقض کند. بنابراین به نظر میرسد آمریکا با هر ترفندی که شده میخواهد کاری کند تا ایران ناقض برجام باشد که البته ظاهرا اروپا با واشنگتن در این رابطه همکاری نمیکند. ترامپ بیمیل نبود که یک دولت رادیکال در تهران بر سر کار آید تا برهمزننده برجام شود. بر همین اساس آنها تلاش کردند تا با عوامل آشکار و پنهان زمینه واگرایی کشورهای اروپایی از این معاهده را به وجود آورند. تلاشهایی که البته شواهد و قرائن موجود حکایت از ناکامی آنها دارد. یکی از وعدههای انتخاباتی ترامپ پاره کردن برجام بود که طیفهای رادیکال بدان امیدوار بودند اما با روی کار آمدن او، استحکام برجام در چارچوب تعهد بینالمللی مشخص شد و رئیسجمهوری آمریکا دریافت که ایجاد اجماع علیه ایران بسیار مشکل شده است. از این رو تمام تلاش خود را به خرج داد تا زمینهپرور ایجاد تحریمهای جدید علیه تهران شود.
در این میان تایید دوباره پایبندی ایران به مفاد برجام برای ترامپ آنچنان ناگوار بود که حالا او بهدنبال بهانههایی برای اجتناب از تایید آن برای بار سوم در ماه اکتبر است و برای این هدف بهدنبال تاکتیکهایی جدید میگردد. آمریکا میخواهد با فشار تحریمهای غیرهستهای بر ایران، تهران را به خروج از برجام ترغیب کند.
ایالاتمتحده آمریکا در تحریمهای جدید، از منظر حقوقی تلاش دارد تحریمها را بهگونهای وضع کند که موجب نقض برجام نشود. این در حالی است که تفسیر برجام در ایران، یک تفسیر موسع و گسترده است و توقع بعضی از مسئولان در ایران و توجه بخش عمومی نسبت به برجام آن است که با امضای آن همه مسائل زیرین و زبرین ایران و ایالاتمتحده آمریکا حل شود و چون این دیدگاه وجود دارد، آمریکا تلاش میکند با تصویب تحریمهای جدید بهعنوان برهم زدن برجام از این معنا در جهت بهرهبرداری در مبارزات سیاسی داخل کشور بین جناحهای سیاسی سود برد.
همچنین باید توجه داشت که برجام یک امر حقوقی و متکی بر گزارههای حقوقی در نظام بینالملل است و لایههای نظارتی متفاوتی دارد. اگر این لایههای نظارتی، تحریمهای جدید را در تعارض با برجام معرفی کند، ننگ برهم زدن برجام بر پیشانی واشنگتن خواهد نشست یا اگر ترامپ با گرفتن پرونده هستهای و نظارت بر اجرای آن از وزارت امور خارجه آمریکا و شخص رکس تیلرسون و سپردن به کاخ سفید، بهگونهای عمل کند که بخواهد به بهانههایی پایبندی ایران به تعهداتش را تایید نکند و دلایل محکمهپسندی برای اروپا، چین و روسیه نداشته باشد، در انزوا قرار خواهد گرفت. در نتیجه آنچه ترامپ در ارتباط با برجام و گزارش بعدی بیان میکند، بیش از آنکه از یک واقعیت سیاسی برخوردار باشد یک بلوف سیاسی است و اگر بخواهد این بلوف سیاسی را جامهعمل بپوشاند، آمریکا را به انزوا خواهد کشید.
اگر بخواهیم نگاهی کلی به سیاستهای واشنگتن نسبت به تهران داشته باشیم باید گفت که آمریکای ترامپ خواهان محدودسازی همکاریهای بینالمللی با ایران و محاصره منطقهای تهران است. در بعد بینالمللی، ایالاتمتحده آمریکا از سیاست کلان مهندسی معکوس پاره کردن برجام استفاده میکند. به بیان سادهتر آمریکا بر آن است تا با تحت فشار قرار دادن افکار عمومی در تهران زمینههای فشار بر دولت و نهادهای فرادولتی را برای خروج از برجام فراهم سازد تا بار دیگر آمریکا بتواند اجماع جهانی علیه ایران را رهبری کند. این رویکرد درواقع احیای تئوری جنگهای نامتعادل علیه تهران خواهد بود که با محدودسازی و تفسیر بسیار محدود از برجام برای اقدام عملیاتی تکمیل میشود. اما در بعد منطقهای، آمریکا بهدنبال محاصره تهران است. این محاصره بر مبنای بزرگنمایی حرکتهای تهران در پایتختهای کشورهای عربی و ادعاهای دروغی چون صدور تروریسم و حقوق بشر استوار است و تلاش میکند به موازات تحریمهای تنبیهی پیچیده و موثر کردن این تحریمهای تنبیهی نوعی محاصره منطقهای تهران را با رهبری واشنگتن، مدیریت تلآویو و پشتیبانی و اجرای ریاض به انجام رساند.
آمریکا خواستار آن است که هماکنون در منطقه و نظام بینالملل ایران بهعنوان تهدید امنیت ملی و صلح جهانی مطرح و اجماع جهانی علیه ایران را رهبری کند تا بتواند بعد از موفقیت در کنترل داعش یا حتی به موازات این امر، مهار بنیادین ایران را به انجام برساند.
در این میان دیپلماسی ایران برای ناکارآمد کردن اقدامات و اهداف کاخسفید بسیار مهم است؛ ایران باید ایران یک دیپلماسی فعال باشد و مسیر تعامل با جهان را در دستورکار قرار دهد. در مسیر دیپلماسی فعال و تعامل با جهان، ایران در وهله نخست باید در عرصه داخلی به یک اتحاد و انسجام درونی معنادار دست یابد. ایران باید به نقد درونی رفتارها و کنشهای سیاسی خود در عرصه منطقهای و بینالمللی روی آورد تا از یک سو نقاط قوت خود را فربه و از سوی دیگر با نگرش واقعگرایانه نقاط ضعف خود را کمرنگتر کند.
همچنین برای آنکه قدرت تصمیمگیریهای ایران در عرصه جهانی افزایش یابد، باید یکصدایی در داخل کشور بیشتر شد. یعنی تمامی نهادها و افراد در راس، بهخصوص در حوزه سیاست خارجی یک رویکرد را دنبال کنند تا تاثیرگذاری آن بیشتر باشد.
از طرف دیگر انتخاب کارگزاران و عاملیتها مهم است. ساختار و کارگزار دو نیم رخ از یک رخ تمام هستند. انتخاب افرادی که ادراک بینالمللی خوبی نسبت به لایههای تحولات آینده دارند، در جایگاههای مهم سیاسی به ویژه در عرصه سیاست خارجی باید مورد توجه قرار گیرد. وجود شخصی چون محمدجواد ظریف با فهم و ادراک بالا از محیط بینالمللی بود که زمینهپرور موفقیت دیپلماسی ایران در برجام شد. البته این موفقیت، پیروزی مطلق نبود چرا که دستاورد پیروزی مطلق در مذاکره مدنظر نیست. اساسا مذاکره فرآیندی است که در آن برد-برد وجود دارد و ایران توانست با دیپلمات برجسته خود و تیم متخصص خویش زمینههای برد در این فضا را بدست آورد.
درواقع ایران توانست طی برجام به امتیازات مدنظر خود دست یابد. آمریکا و سایر قدرتهای بینالمللی نیز به اندازه و مرتبه خود به برد و امتیاز خاص خود دست یافته و قضاوت درونی میان کشورهای جهان براساس این برد- برد، یک قضاوت مثبت بود. در این میان ایران توانست به انرژی هستهای صلحآمیز دست یافته و آن را برمبنای غنیسازی اورانیوم در داخل کشور معنا و به رسمیت بشناساند. از سوی دیگر تحریمهای موجود در گستره پرونده هستهای برداشته شد و در نهایت ایران قدرتمندانه به باشگاه انرژی هستهای قدم گذاشت. بنابراین ایران نه تنها موقعیت خود را در این باشگاه رسمیت بخشید، بلکه بهعنوان کشوری تعاملگرا در نظام بینالمللی مورد پذیرش واقع شد. بر این مبنا بود که در دو سال اخیر ما شاهد باز شدن فضای فعالیت اقتصادی در ایران، بالا رفتن میزان فروش نفت و رشد اقتصادی قابل قبولبودیم.
بنابراین باید عاملیتها و کنشگران در ردههای گوناگون بازتعریف و افرادی انتخاب شوند که ادبیات و درک کنونی از زمان حال و مهمتر از آن، آینده زمان داشته باشند. در کنار اینها باید پارادایم، دکترین، سیاستهای کلان و استراتژی ایران در حوزه سیاست خارجی به خوبی شفاف شود و در چارچوب این ساختار و عاملیت و کارگزار پیوند بخورد تا بتواند زمینهساز ایجاد فضای مناسب و موثر در چارچوب دکترین تعامل سازنده و مقتدرانه در آینده باشد.
ایران باید شرکای استراتژیک و دشمن استراتژیک خود را در منطقه و نظام بینالملل براساس واقعیتهای موجود و گزارههای عینی و متقن انتخاب نماید. در نتیجه بازنگری در حوزههای مفهومی، گفتمانی، رفتار سیاسی و کنش دیپلماتیک باید مورد توجه قرار گیرد.
در این میان با وجود فشارهای آمریکا و شخص ترامپ، ایران اصلا نباید کشوری باشد که از برجام خارج میشود. آنچه ظریف میگوید صحیح است ما نباید خوشحالی خروج از برجام را به ترامپ هدیه کنیم دونالد ترامپ در پی مهندسی معکوس پاره کردن برجام در کمپین خود است. بدین معنا که با ایجاد فشار بر تهران، زمینههای فشار بر دولت از طریق نهادهای فرادولتی را فراهم و زمینهساز خروج ایران از برجام شود. این در حالی است که با خروج ایران از برجام بسیاری از چالشهای رودرروی ایالات متحده آمریکا جهت ضربه زدن به ایران در این دوره را از میان برخواهد داشت.
درنهایت باید بپذیریم ایران درحالیکه از برجام خروج نمیکند باید بهطرف گفتمانی برود که بتواند بهعنوان سناریوی بدیل، سناریوی مهندسی معکوس پاره کردن برجام و تنبیهات پیچیده را به نفع خود تغییر دهد که این نیازمند بیان گفتمان سلام و صلح است. در درون باید مسائل جناحهای سیاسی تا سرحد ممکن حل و به سمت یک اتحاد ملی در پرتو سلام و درود بر یکدیگر شکل بگیرد و از طرف دیگر ایران پرچمدار صلح در منطقه و نظام بینالملل و تعامل سازنده موثر مقتدرانه باشد.
دیدگاه تان را بنویسید