ارزگران میشود گفتوگو با کامران ندری عضو هیأت علمی دانشگاه امامصادق(ع)
آیا روش دولت برای تکنرخیکردن ارز را میتوان بهعنوان یک راهحل طولانیمدت تلقی کرد یا مقطعی است؟
شکلی که الان راهحل، اجرایی شده است، قطعا موقتی است. اگر نخواهم قطعی بگویم، احتمالا موقتی است. قابل استمرار نیست و به مرور زمان تعدیل خواهد شد و به همان روال سابق باز خواهد گشت. تنها تغییر آن است که در این مقطع زمانی، ارز مبادلهای که 3700 تومان بود از 4200 تومان شروع خواهد شد. شرایط فعلی شبیه شرایط جنگی است! در شرایط جنگی به سمت سهمیهبندی و کنترل قیمت حرکت میشود. کنترل قیمت هم شیوهای است که دولت انتخاب کرده است؛ این شیوه هم تا زمانی است که با شرایط جنگ ارزی مواجهه هستیم، در واقع سهمیهبندی راهحل کوتاهمدتی است که قابل استفاده است. راهحلهای بلندمدت، سخت و دشوار است و باید ابتدا عاملی که موجب رشد نقدینگی در اقتصاد ایران است را شناسایی کنیم تا بتوانیم عوامل بنیادین و اساسی افزایش قیمت را مهار کنیم.
پس بهرغم کنترل قیمت ارز در بازار توسط دولت، در آینده همچنان شاهد افزایش نرخ ارز خواهیم بود؟
به احتمال بسیار افزایش نرخ ارز را خواهیم داشت. در شرایطی نرخ 4200 تومان تثبیت خواهد شد که دولت بتواند تمام نیازهایی را که در اقتصاد وجود دارد، تأمین کند. اگر این امکان وجود نداشته باشد و دست به سهمیهبندی نیازها برای تخصیص ارز زده شود، طبعا یک بازار موازی به وجود میآید که در آن نرخ بهگونهای دیگر خواهد بود.
شما صحبت از سهمیهبندی کردید. اولا چرا این سهمیهبندی انجام میشود؟ ثانیا تقاضای شخصی چه میزان در این سهمیهبندی اثر میگذارد؟ (منظور از تقاضای شخصی، خرید ارز توسط افرادی است که نیاز به ارز ندارند مثل سفر، تجارت و...) بلکه بهعنوان یک سرمایهگذاری به آن نگاه میکنند.
زمانی سهمیهبندی انجام میشود که تقاضا از عرضه بیشتر باید؛ اینکه از اصول اولیه علم اقتصاد است. اما تقاضای شخصی که شما مطرح کردید، تقاضایی جدی است. مساله اصلی در بازار ارز همین نوع از تقاضا است؛ کنترلکردن آن کار سخت و دشواری است و در بستهای که دولت ارائه کرده این مساله دیده نشده است. این تقاضا هم بازمیگردد به نگرانیای که مردم نسبت به آینده دارند. احتمالا چون در نگاه مردم آینده اقتصادی، آینده چندان مطلوبی نیست، تصورشان بر آن است تنها دارایی که میتواند ارزش منافعشان را در آینده حفظ کند، سکه طلا و ارز و داراییهای بادوام نظیر زمین و مسکن است؛ که البته زمین و مسکن وضعیت متفاوتی دارد چرا که همه امکان حضور در آن بازار را ندارند.
باتوجه به قیمت زمین و مسکن، حداقل سرمایه لازم به مراتب بیشتر از سرمایه لازم برای خرید سکه طلا و ارز است. به عبارت دیگر در بازار سکه و ارز، چون قیمت هر واحد از آن بالا نیست، هر فردی توان حضور در آن بازار را دارد و به همین دلیل هم سکه و ارز بیشتر دستخوش التهابات قرار میگیرد.
از نظر شما راهکاری که دولت اتخاذ کرده، راهکار صحیحی است یا راهکار بهتری هم موجود است؟
غیر از یکسری تعبیراتی که به کار برده شده، نظیر اینکه گفته شده تمام نیازهای وارداتی را تأمین میکنند و میدانیم که نمیتوانند و نشدنی است؛ بر همین اساس از روز اول، اقدام به سهمیهبندی کردهاند. این تعابیر را بگذاریم کنار، اعلام این موضوع هم که هر مبادلهای خارج از نرخ 4200 تومان، جرم محسوب میشود، تعابیر تندی بود. اگر این موارد را نادیده بگیریم، راهکار برای کوتاهمدت، همین است که اجرایی شده است. باید نیازهای اساسی کشور را با نرخ 4200 تأمین کرد و مابقی نیازها به بازار سپرده شود و با هر نرخی که خواهد بود، تأمین شود.
به این موضوع اشاره کردید که به دلیل کمبود ارز، دولت مجبور به سهمیهبندی شده است. از طرفی دولت در خصوص فروش نفت و بازگرداندن ارز، اعلام کرده که محدودیتی ندارد. پس چرا این وضعیت پیش آمده است؟
موضوعی را که بهعنوان تقاضای شخصی مطرح کردید که همان تقاضای ناشی از نگرانی نسبت به آینده است، در کنار نقدینگی بسیار بالایی که در اقتصاد ما وجود دارد؛ مردم اگر میخواستند پساندازی داشته باشند آن را به صورت سپرده بانکی انجام میدادند.
درست است که سپرده بانکی مشمول یک نرخ سود میشود اما اگر تورم بالایی وجود داشته باشد، آن نرخ سود هم نمیتواند کاهش ارزش پول را جبران کند، در نتیجه نقدینگی حجیم و هنگفت در اقتصاد ایران میتواند تبدیل به دارایی شود. امروز تقاضا برای خرید ارز، جهت واردات نیست، بلکه خرید ارز برای تبدیل پسانداز به صورت ارزی است به این دلیل که هم قیمت ارز افزایش پیدا میکند و هم اینکه برای مردم دارایی مطمئنتری است و ریسک پایینتری دارد. این تقاضا باتوجه به حجم نقدینگی که وجود دارد که پتانسیل این تقاضا را به وجود میآورد، تقاضایی است که بههیچوجه با فروش نفت یا صادرات غیرنفتی نمیتوان ارز مورد نیاز این تقاضا را تأمین کرد. علاوه بر این تقاضای دلالهای بازار ارز هم
هست.
تفاوت تقاضای شخصی با تقاضای دلالها در زمانبندی است؛ به این معنی که شخص ارز را خریداری میکند و ممکن است برای چند سال آن را نگه دارد و نفروشد و نگاه بلندتری دارند؛ اما سفتهبازها، نگاه کوتاهمدتی دارند. در هر صورت در بازار تقاضاکنندهای وجود دارد که ارز برای واردات کالا یا خدمات از خارج نیست بلکه متقاضی، ارز را جایگزین سپرده بلندمدت بانکی میکند. اگرچه با وجود نرخ سود بالا در بانکها تقاضا برای خرید ارز مهار شده است اما بخش بسیار کوچکی از نقدینگی از بانکها و قید سود سپردهگذاری، رها شده و اگر تمام حجم نقدینگی رها و به سمت بازار ارز، سکه طلا یا مسکن سرازیر شود، آن موقع است که با افزایش شدید قیمت مواجه خواهیم شد.
موضوع بعدی، اعتماد است. در کشورهایی که مردم به دولت اعتماد دارند، عبور از بحرانها سادهتر است. در واقع مردم ما به دلیل بیاعتمادی و عدم اطمینان، با دولت همراهی نمیکنند؛ متأسفانه از این جهت نتوانستهایم سرمایه اجتماعی خوبی را در اقتصادمان ایجاد کنیم. برگرداندن این اعتماد به اقتصاد، کاری سخت و دشوار است که خودش بحث مفصلی است.
چالش اصلی در موضوع ارز هم همین است که تقاضای خرید ارز برای واردات کالا و خدمات یا حتی مسافرت خارجی، ارز بهاندازه کافی در اختیار است اما نگرانی مردم و بیاعتمادی به مسئولان کار را سخت و دشوار میکند.
دیدگاه تان را بنویسید